شب تاب

شبپره های مخفی ذهن,بالهای استواردر می آورند و در آسمان غروب پر می کشند و میروند

كسي در نگاهم نفس زد!

 

تو را مي شناسم من اي عشق

شبي عطر گام تودر كوچه پيچيد

من از شعر پيراهني بر تنم بود

به دستم چراغ دلم را گرفتم

و در كوچه عطر عبور تو پر بود

و در كوچه باران چه يكريزو سرشار

گرفتم به سر چتر باران

كسي در نگاهم نفس زد!

 

نویسنده: Shima ׀ تاریخ: برچسب:كسي در نگاهم نفس زد!,, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صدایم کن

 

صدایم کن ، صدایم کن               صدای تو ترانه است

نفس های تو در گوشم               کلامی عاشقانه است

اگر از بودن و ماندن                  بدون عشق دلگیرم

صدایم کن به آوازی           که من بی عشق می میرم 

اگر خوابم اگر بیدار                  اگر مستم اگر هشیار

صدایم کن ، در آغوشت نگاهم دار

کویرم من ، اگر گلزار              اگر هیچم ، اگر بسیار

صدایم کن ، در آغوشت نگاهم دار 

 

 

 

نویسنده: Shima ׀ تاریخ: برچسب:صدایم کن,, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

قیصر امین پور

 

ای درخت آشنا
شاخه‌های خویش را
ناگهان کجا
جا گذاشتی ؟

یا به قول خواهرم فروغ:
دست‌های خویش را
در کدام باغچه
عاشقانه کاشتی ؟

این قرارداد
تا ابد میان ما
برقرار باد:
چشم‌های من به جای دست‌های تو !

من به دست تو
آب می‌دهم
تو به چشم من
آبرو بده !

من به چشم‌های بی‌قرار تو
قول می‌دهم:
ریشه‌های ما به آب
شاخه‌های ما به آفتاب می‌رسد

ما دوباره سبز می‌شویم ! …

 

 

نویسنده: Shima ׀ تاریخ: برچسب:قیصر امین پور,, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

سرمست شد نگارم ...

 

سرمست شد نگارم ، بنگر به نرگسانش                              مستانه شد حدیثش ، پیچیده شد زبانش

گه می فتد از این سو ، گه می فتد از آن سو                آن کس که مست گردد ، خود این بود نشانش

چشمش بلای مستان ، ما را از او مترسان                        من مستم و نترسم از چوب شحنگانش

ای عشق الله الله ، سرمست شد شهنشه                         برجه بگیر زلفش ، در کش در این میانش

اندیشه ای که آید در دل ، زیار گوید                               جان بر سرش فشانم  ، پر زر کنم دهانش

آن روی گلستانش و آن بلبل بیانش                                وآن شیوه هاش یارب ، تا با که است آنش

این صورتش بهانه است ، او نور آسمان است        بگذر زنقش و صورت ، جانش خوش است جانش

دی را بهار بخشد ، شب را نهار بخشد                         پس این جهان مرده ، زنده است آن جهانش

 

 

نویسنده: Shima ׀ تاریخ: برچسب:مولانا,, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

دستور زبان عشق ( قیصر امین پور )

 

دست عشق از دامن دل دور باد!
می‌توان آیا به دل دستور داد؟


می‌توان آیا به دریا حكم كرد
كه دلت را یادی از ساحل مباد؟


موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟


آنكه دستور زبان عشق را
بی‌گزاره در نهاد ما نهاد


خوب می‌دانست تیغ تیز را
در كف مستی نمی‌بایست داد

 

 

نویسنده: Shima ׀ تاریخ: برچسب:دستور زبان عشق,قیصر امین پور,, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

درباره وبلاگ

دنیایم را میدهم برای لبخندت, هراسی نیست. شاد که باشی دوباره دنیا از ان من است...


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , fireflies.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM