مي خواهي بروي؟ خب برو...
انتظار مرا وحشتي نيست و شب هاي بي قراري را پاياني نخواهد بود.

برو ... براي چه ايستاده اي؟
به مرگ كدام احساس لبخند ميزني؟
برو ترديد نكن.نفس هاي آخر است.
نترس و برو ...
احساسم اگر نميرد...بي شك بقيه ي روزهاي بودنش را بر روي صندلي چرخدار بي تفاوتي خواهد نشست...
برو احساس بي حركت و ناتوان تهديدي برايت نخواهد بود.
راحت برو.مسافري انتظارت را مي كشد.
طفلك چه ميداند روحش سلاخي خواهد شد...
فقط برو...
نظرات شما عزیزان:
|